تربیت دینی:

ساخت وبلاگ

در مطلب زیر می خواهیم در مورد تربیت دینی و وظایف مسلمانی،که یک مسلمان باید در طول زندگی اش انجام دهد،در حد توان،صحبت کنیم:

همهء ما عموما در خانواده ای مذهبی بزرگ شده ایم و اعمال و وظایف خود را معمولا از طریق خانواده فرا گرفته ایم و بالتبع فرزندان خودمان را هم در محیط خانواده مان تربیت می کنیم.اما باید توجه کنیم تا این فرآیند تربیت دینی فرزندانمان را درست انجام دهیم و مخصوصا اگر در تربیت دینی خودمان،کوتاهی هائی انجام شده باشد،مراقب باشیم تا آن کوتاهی ها و کم و کسری ها را به فرزندان خود منتقل نکنیم.

نکتهء مهمی که باید بدان توجه کنیم،این است که والدین ما عموما عالم دینی نبوده و نیستند و فقط در حدّ اطلاعات عمومی و سطحی،ممکن است از آموزه های دینی،چیزهائی را یاد گرفته باشند.مخصوصا که در محیط خانواده ها و جامعهء ما،خرافات و نیز،مطالب نادرست زیادی نیز وجود دارد.به همین جهت،باید توجه کنیم که هرچند محیط خانواده برای شروع تربیت دینی،مناسب ترین جایگاه است،اما نمی توان امیدوار بود که این جایگاه بتواند تمامی نیازهای دینی یک کودک را به آموزه های دینی، کاملا تأمین کند.برای توضیح بیشتر مطلب،یک مثال می زنم:

 همهء ما در کلاس اول ابتدائی،حروف الفبا را یاد گرفته ایم و این حروف الفبا تا آخرین روز عمر مان به کار ما خواهد آمد.حتی اگر قصد اقامت دائم در یک کشور دیگری را هم داشته باشیم،ناگزیر باید الفبای آن کشور را یاد بگیریم و تا آخر عمر مان هم آن را فراموش نکنیم؛اما علیرغم اهمیت حروف الفبا،هیچ آدم عاقلی،تا آخر عمر در کلاس اول ابتدائی درجا نمی زند و در آن مقطع،متوقف نمی شود و باید برای تحصیل مطالب بیشتر،به کلاسهای بالاتر برود.همانطوری که درجا زدن در کلاس اول ابتدائی،هیچگونه افزایش مفیدی در اطلاعات یک فرد نخواهد داشت و صرفا تکرار مکررات خواهد بود،در جا زدن و متوقف شدن یک فرد در محیط تربیت دینی یک خانواده نیز مثمر ثمر نخواهد بود.

حداکثر چیزی که یک خانوادهء مذهبی عادی می تواند به کودک یاد بدهد،این است که مثلا نماز بخواند و روزه بگیرد و کمی هم مسائل اخلاقی و روخوانی قرآن و برخی دعاهای عادی و روزمرّه را یاد بگیرد؛آنهم در حد بسیار پایین و به شکلی کاملا ابتدائی ...

در حالیکه وظایف مسلمانی یک فرد مسلمان،بسیار فراتر از اینهاست و معمولا محیط خانواده نمی تواند به تنهائی،تمامی نیازهای آموزش دینی کودک را تأمین کند.از طرفی در محیط خانواده،مسائل خرافی و نادرست نیز به کودکان منتقل می گردد.

متأسفانه اکثر ماها،احکام دینی مان را به همان صورتی که در دوران کودکی یاد گرفته ایم،انجام می دهیم و معمولا تغییر یا پیشرفت محسوسی در نحوهء انجام اعمال مان دیده نمی شود.مثلا اگر در مساجد شهرمان به نحوهء برگزاری نماز جماعت توجه کنیم،خواهیم دید که بیشتر نمازگزاران،کیفیت نمازشان،نه تنها هیچ شباهتی با سایر نمازگزاران ندارد؛بلکه هیچگونه هماهنگی ای با رساله های عملیّهء علمای بزرگوار نیز ندارد؛:هرکسی تکبیرة الاحرام یا قنوت و ... را دقیقا به همان شکلی که در کودکی یاد گرفته،انجام می دهد.

علاوه بر این،خیلی از افراد جامعه ممکن است که اصلا تا آخر عمر به هیچ رساله و یا عالم دینی مراجعه نکنند و اعمال دینی شان را صرفا از پدر و مادر و اطرافیان خود که معمولا عالم دینی نیستند،یاد گرفته باشند که چنین افرادی را در اطراف خودمان به وضوح و به وفور،مشاهده می کنیم.چنین رویّه ای باعث می شود که ما عموما نتوانیم حتی به حداقل وظایف مسلمانی مان عمل کنیم و همان مقداری را هم که عمل می کنیم،از عمق و دقت کافی برخوردار نباشد.مخصوصا در مورد احکامی که جنبهء اجتماعی دارند،درست عمل نکردن به آنها می تواند باعث بروز مشکلاتی در سطح جامعه و روابط بین انسانها شود.بسیار شاهد بوده ایم که درست عمل نکردن به احکام اجتماعی،نه تنها باعث بروز ناهماهنگی در بین افراد جامعه شده است،بلکه حتی باعث به وجود آمدن تنش ها و درگیری های ناگوار گردیده است.

باید توجه کنیم که احکام دینی ما فقط به نماز و روزه و توصیه های اخلاقی و قرائت قرآن و چند تا دعای ساده خلاصه نمی شود:

اولا ما احکام دینی مان که از آنها با عنوان فروع دین یاد می کنیم،شامل نماز و روزه و خمس و زکات و حجّ و جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و تولّا و تبرّااست که هر کدام از اینها دقیقا از روزی که هر انسان مسلمان شیعه به سن بلوغ شرعی می رسد،با رعایت شرایط انجام هرکدام از آنها،بر آن مسلمان ، واجب می گردد. هر فرد شیعه که خودش مجتهد نباشد،باید با پیروی از یکی مجتهد اعلم،به احکام دینش عمل کند.متأسفانه مواردی مانند جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و تولّی و تبرّی،علیرغم واجب بودن،معمولا در محیط خانواده،آموزش داده نمی شود.

ثانیا اصول دین ما که شامل توحید و عدل و نبوّت و امامت و معاد است،قابل تقلید نبوده و هر مسلمانی موظف است تا به اندازهء توانائی عقلی خود،صحت آنها را کشف کند و به یقین قلبی در مورد هر کدام از آنها برسد.

در کنار اینها ما مفاهیم دیگری را نیز به عنوان عقاید و سنت های دینی داریم که اطلاع از آنها بر هر فرد مسلمان،ضروری است:مانند قضا و قدر و سرنوشت و جبر و اختیار و شفاعت و سؤال قبر و معراج پیامبر اکرم(ص) و سنت امتحان و املاء و استدراج و ... که معمولا افراد عامی و عادی جامعه،اطلاعات چندانی در مورد آنها ندارند.از ائمهء اطهار (علیهم السلام)نقل شده است که هرکس به معراج و شفاعت و سؤال قبر،اعتقاد نداشته باشد،از ما نیست.

عدم دقت در کشف مسائل مربوط به اصول دین و یقین پیدا کردن به آنها باعث بروز دو تا مشکل اساسی می شود:

اول اینکه انسان ممکن است در طول زندگی و مخصوصا در عرصه های خطر و آزمایش های الهی،دچار شکّ و تردید گردد و ایمانش را از دست بدهد؛مخصوصا بر طبق نظر علمای بزرگوار،این مشکل در زمان مرگ انسان و قبض روح او ممکن است که باعث شود تا شخص مسلمان،به خاطر وسوسه های شیطان،دچار تردید شود و بدون ایمان از دنیا برود.(البته این مطلب،بحث گسترده ای است که باید برای درک آن،به علمای بزرگوار و آثار آنها مراجعه کرد و صِرفِ داشتن اطلاعات دینی در این مورد کافی نیست و باید به یک یقین قلبی و ایمان مستقرّ رسید تا بتوان با وسوسه های شیطان در آن موقعیت،مقابله کرد.)

دوم اینکه عدم یقین به اصول و عقاید دینی باعث می شود تا دشمنان اسلام بتوانند با حرفهای به ظاهر قشنگ،در دل مسلمانان،تردید به وجود آورند و آنها را نسبت به اعتقادات دینی شان،بدبین نمایند.

در سالهای اخیر،شاهد بوده ایم که بسیاری از افرادی که به دلایل متعدد در بین مردم،مقبولیت داشته و اسم و رسمی به دست آورده اند،با ایجاد شبهات فلسفی و علمی و عقلی و تعمیم خرافات به مفاهیم واقعی دینی و نیز با متوسل شدن به مفاهیم غربی مانند آزادی و حقوق بشر و برابری زن و مرد و ...،مردم و مخصوصا جوانان تحصیل کرده را نسبت به مقولات دینی،بدبین کرده و به شکّ و تردید انداخته اند؛در حالیکه اگر هرکدام از مفاهیم دینی و همچنین مفاهیم بیگانه ای که بر سر زبانها افتاده است،دقیقا تعریف و تبیین و موشکافی گشته و به شیوه ای منصفانه مورد ارزیابی و مقایسه قرار بگیرند،به راحتی می توان مطالب درست و نادرست را از هم تشخیص داد که البته این موضوع،در خود قرآن هم به صورت کلی بیان شده است:

 «...لا اکراه فی الدّین قد تبیّن الرّشد من الغیّ...در دین،اجباری نیست،راه درست از راه نادرست،روشن و آشکار شده است...سورهء بقره،آیهء 256»

 همچنین می فرماید:

« انّا هدیناه السّبیل امّا شاکرا و امّا کفورا...ما راه را به او نشان دادیم،خواه شاکر باشد،خواه کفر بورزد...سورهء انسان،آیهء 3»

اینجاست که ضرورت تلاش در جهت کسب یقین در مورد اصول عقاید دینی مشخص می گردد...

ذکر چند نکته ضروری است:

اولین نکته این است که ما باید به دین و مسائل آن،اهمیت بدهیم و آنها را سرسری نگیریم.

وقتی یک فرد عادی،حرفی می زند و اظهار نظری می کند،ممکن است ما چندان به حرف وی اهمیت ندهیم؛اما وقتی یک صاحبنظر یا دانشمند و عالم،حرفی می زند،مطمئنا ما به حرف و نظر ایشان،دقت و اهمیت بیشتری قائل می شویم و اظهاراتش را مو به مو زیر ذره بین می گذاریم.

حال در نظر بگیرید که یک سری قوانین و دستورهائی را ما از طرف خداوند و پیامبران و امامان معصوم و کتابهای ارسالی اش،دریافت کنیم:آیا نباید به چیزهائی که از سوی خدا و توسط معصومینش ارسال شده،دقت و توجه و مخصوصا پایبندی مضاعفی،بسیار بیشتر از نظریات یک دانشمند عادی مبذول بداریم؟؟؟

دومین نکته این است که دین در تمامی زمینه ها،اعم از فردی و اجتماعی و دنیوی و اخروی،راهکارها و دستورهای لازم و مخصوصا نحوهء کشف نیازهای مربوط به هر زمان و مکان را از روی قرآن و کلام معصومین(علیهم السلام) ارائه کرده است و ما حق نداریم به این موضوع،به صورت گزینشی نگاه کنیم و مثلا فقط به جنبه های فردی دین توجه کنیم و از جنبه های اجتماعی غافل بشویم و یا برعکس.همچنین درست نیست که مثلا نیازهای دنیوی را فدای مسائل آخرتی بکنیم و یا برعکس،به دلیل اشتغال بیش از حد به امور دنیوی،از امور اخروی غافل بشویم و ...

سومین نکته این است که آفرینش الهی و تمامی دستورهای خداوند،در جهت یک هدف بسیار بالا که رسیدن انسان به مقام خلیفةاللهی است،می باشد و ما انسانها با عقل و اختیار خودمان باید طوری در زندگی فردی و اجتماعی و دنیوی و اخروی خودمان برنامه ریزی کنیم تا نظر شارع مقدس را تأمین کنیم و به آن مقام خلیفةاللهی برسیم،ان شاء اللّه.

خطبهء «سلونی قبل ان تفقدونی»قسمت اول:...
ما را در سایت خطبهء «سلونی قبل ان تفقدونی»قسمت اول: دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khorafeh بازدید : 26 تاريخ : پنجشنبه 8 تير 1396 ساعت: 17:54